... توفیق ...

اللهم اجعل فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید

... توفیق ...

اللهم اجعل فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید

... توفیق ...

راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذرد و هر کس در هر زمان به این صلا لبیک گوید از ملازمان کاروان کربلاست.

طبقه بندی موضوعی

۹ مطلب با موضوع «حرف حساب» ثبت شده است

گاهی ترجیح می دهی سکوت کنی.

زمانیست که هر کس را دو گوش شنوا و دو چشم بینا لازم است

و به مقدار کافی حافظه تاریخی

تا همه چیز عیان باشد

  • فاطمه رزم خواه

نمیدانم کجای دینم دیده اند یا خوانده اند یا حتی شنیده اند که زن محصور مطبخ خانه است ، اما فعلا که دارند می نویسند به نام انقلاب اسلامی مان ...

این دین را اگر به محمدش (ص) بشناسی که لطیف ترین الفاظشان نثار بانوان است :

کارى که در توان زن نیست به او مسپار زیرا او چون گُلى است؛ نه قهرمان و کار فرما.

بیشترین خیر و برکت در زنان است

. زن شایسته یکى از دو عامل پیشرفت خانواده است.

اگر به رهبرش بشناسی که انسان و جامعه را برخواسته از دامن زن می انگارد.

و بی شک هیچکدام از این ها در مطبخ حاصل نخواهد شد!

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که به قیاس بنشینید ، روزگاری بود که ما زینت مادرهایمان را فقط در چاردیواری هایمان می دیدیم و سنگینی قدم ها و حیای سرشارش را در خارج از این چاردیواری.برایمان مسجل شده بود که این چاردیواری مرز است ،مرز خیلی چیزها.

گام به گام یاد گرفتیم از سریال هایمان ، از سینمایمان ، از تبلیغاتی که هر روز سرسام آورتر از روز قبل می شوند و هر روز نیازهای جدیدی برایت دست و پا می کنند که ... مادر می تواند با مانتو برود بیرون که گرما اذیتش نکند ... که برای رفتن به مراسمی خورده آرایشی هم بکند عیبی ندارد ... که... که ... که موهایش هم کمی بیرون باشد اشکال ندارد ... که ... که با همکارانمردش به گردش برود هم بد نیست...

یکی یکی قبح ها را شکستیم ، قدم به قدم جلو آمدیم ... حالا رسیده ایم به جایی که داریم به اوج می رسیم! بزرگی می گفت : در پرواز احساس رهایی و شکوه آدم را لبریز می کند ، اما سقوط هم نوعی رهایی در خود دارد و بی شباهت با پرواز نیست ! برای همین هرکسی سقوط کند و از بند بندگی رها شود ابتدا احساس آزادی می کند، اما پایان سقوط ضربه هولناک نابودی است!

وزارت فرهنگ و ارشادمان که شده است تریبون متخصص در امور دینی و برای خودش حکم دینی صادر می کند! ماشالله نیازی هم به نظر و حکم علمای دین ندارند و آقا (عج) برخی حرفها مثل این حرف که : "در حوادث و رخداد هایی که واقع می شود رجوع کنیدبه راویان حدیث ما که آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنانم" و " فقیهان دژها محکم اسلام هستند،همچون دژهای شهر که حفاظت از آن را بر عهده دارند." را فرموده اند که به لای کتابهایمان بنویسیم که چیزی نوشته باشیم!

در گوشم فریاد می زند صدای شهید زقاقی که در وصیت نامه اش نوشت : مادرم وقتی گریه کن که مردان ما غیرت را از یاد بردند و زنان ما عفت را ؛ مادرم گریه کن که اسلام در خطر است.

وقتی برای کِیف و حال دلت وامانده ات از بی نصیب نماندن از صدای زن نماهای ناعفیف ، پای عدالت اجتماعی را پیش بکشی یعنی که غیرتت ته کشیده آقای عزیز

 وقتی همه ی حقت را در استفاده نامردصفتان از حق چاردیواریت ببینی و وجودت را چه حالا با صدا عرضه بداری و به خودت همببالی یعنی عفتت ته کشیده خانم عزیز

وقتی آوازه خوانی زن را با عدم ایجاد مفسده یکسان بدانی که کودکی یکی دوساله هم خوب میفهمد فرق این صداها را خیانت می کنی به خدایت مسئول عزیز

خدا عاقبتمان را ختم به خیر کند با وزارت نا ارشاد غیر اسلامیمان ...

  • فاطمه رزم خواه

تمام بساطش کنج یک کارتن موز جمع می شد،ساعت نه و نیم صبح با همان لباس های همیشگی اش که می توانستی تار و پودهای در رفته اش را عیان ببینی شروع می کرد به چیدن بساط روزی اش.

آن روز به سبب کاری مجبور شدم یک ساعتی آنجا منتظر بمانم،پیرمرد تمام آن یک ساعت را مشغول چیدمان بود،یکی یکی میچیدشان روی آسفالت جلوی غذاخوری سر کوچه محل اسکانمان، چندقدم آنطرف تر از باب الرضا، با دقت و ظرافت!

همه دارایی یک کارتنی اش را جمع می کردی صدهزار نمیشد .

از احوالاتش معلوم بود که زیاد حال خوشی ندارد،شال و کلاه و ماسکش همیشه سرجایشان بودند.یکی پیرمرد خطابش می کرد و یکی پهلوان .

خدا بیامرزد پدر صاحب آن رستوران را ،مانده بودم در کارش ،جای ترو تمیز و شیکی بود و پیرمرد با آن بساط کوچکش حسابی کلاس آنجا را پایین آورده بود .شبها هم وسایل پیرمرد کنج ورودی رستوران جا خوش میکرد و ما هر روز سرگذارمان دعایی نثار پیرمرد و صاحب رستوران می کردیم!

حالا چندفرسخ این طرفتر...

 همین پایتخت خودمان

کسی هست ... روز گاری مبلغ رضایتش برای تاراج بیت المال فقط 15 میایون دلار بوده* ،روزگاری بعد تر فقط 60 میلیون یورو.

حالا بماند که په ها کرد و چه ها گفت

همین دو تا کافیست که پیرمرد آن طرف پل صراط یقه آقا زاده را بگیرد...

  • فاطمه رزم خواه

الله جَل و جَلاله :

و لَن یَجعَلَ اللهُ لِلکافِرینَ عَلی المُومنینَ سَبیلاً         "نساء،آیه 141"

خداوند هیچ راه تسلطی بر ومنان در مقابل کافران قرار نمی دهد.

مطهری زمان (استاد پناهیان) :

اباعبدالله(ع) وقتی با عمر سعد گفتگو کرد از موضع قدرت و عزت گفتگو کرد اباعبدالله(ع) وقتی با عمر سعد گفتگو می‌کرد، از موضع قدرت و عزت با او گفتگو کرد، فرمود: عمر سعد! چرا خودت را بیچاره می‌کنی؟ تو حتی باید بیایی به ما یاری کنی. در چهرۀ حسین(ع) هیچ انکساری در مقابل عمر سعد نشان داده نشد. در حالی که عمر سعد 30هزار لشکر آورده بود ولی اباعبدالله الحسین(ع) تنها چند نفر سرباز داشت؛ من‌جمله علی اصغر و قاسم بن الحسن(ع). اما حسین(ع) باقدرت سخن می‌گفت.

عقل به ما می‌گوید این دشمن خونخوار، تا مشت محکم بر دهانش کوبیده نشود و خون از سر و رویش نبارد، دست از ظلم بر نخواهد داشت.

عقل به ما می‌گوید اسرائیل خون‌آشام تا قدرت ما را نبیند، دست از قتل‌عام مردم منطقه برنخواهد داشت. کسی که عقل ندارد، حق تنفس در فضای سیاسی عاقلانۀ این کشور را ندارد.

عقل به ما می‌گوید «هیهات منا الذله»

عقل به ما می‌گوید اگر منافع دنیایی خودتان را می‌خواهید، مقابل استکبار، محکم بایستید.

عقل به ما می‌گوید: ما دشمن داریم.

عقل به ما می‌گوید: دشمنان ما خباثت خود را بیشتر کرده‌اند.

عقل به ما می‌گوید: اگر در مقابل این دشمن زورگو و مستکبر ذره‌ای کوتاه بیایید - به قول حضرت آیت الله بهجت(ره)- باید تا نوکری مطلقِ آنها عقب‌نشینی کنید.(زمزم عرفان؛ ص291)

عقل به ما می‌گوید: اگر از منافع کوتاه‌مدت به مقدار کوتاه‌مدت، بگذرید، می‌توانید به منافع پایدار برسید. عقل به ما می‌گوید: جامعۀ ما قدرت مقاومت در مقابل محاصره‌های غرب را دارد.

گزافه های گزافه گوی دوران :

- تحریم‌ها باعث شده است که ایران پای میز مذاکرات بیاید.

- ما چارچوبی را برای توافق با ایران ارائه کرده‌ایم، اما آنها سیاست خودشان را دارند

- اگر توافقی باشد، باید توافقی خوب باشد که مکانیزم‌های قابل راستی آزمایی داشته باشد تا مطمئن شویم که از آستانه هسته‌ای عبور نمی‌کنند. - اگر ما توافقی داشته باشیم، مطمئنم که توافقی خواهد بود که مانع دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای خواهد شد

  • فاطمه رزم خواه

(حاج حسین یکتا)

  • فاطمه رزم خواه

جایی خواندم :

یکی از رفقا تعریف می‌کرد: کوچیک که بودم یه روز با دوستم رفتیم به مغازه خشکبارفروشی پدرم در بازار.
 
پدرم کلی دوستم رو تحویل گرفت و بهش گفت یک مشت آجیل برای خودت بردار.
 
دوستم قبول نکرد؛ از پدرم اصرار و از اون انکار؛ تا اینکه پدرم خودش یک مشت آجیل برداشت و ریخت تو جیب دوستم.
 
از دوستم پرسیدم: تو که اهل تعارف نبودی، چرا هرچه پدرم اصرار کرد, همون اول، خودت برنداشتی؟!
 
دوستم خیلی قشنگ جواب داد: آخه مشت‌های بابات بزرگتره...
 
خدایا در این روزهاى آخر ماه مبارک، که قول اجابت دعای همه مهمون‌هات رو دادی؛ اقرار می‌کنم که مشت من کوچیکه؛ ظرف عقلم خیلی محدوده و دیوار فهمم کوتاه است...
 
پس به لطف و کرمت ازت میخوام که با مشت و ید با کفایت امام زمانم(عج)؛ از هر چی که خیر و صلاحمه و عقلم بهش قد نمی‌ده؛
از اون خوب‌ها و درشت‌هاش؛ کشکول گدایی خودم و همه مسلمون‌های حاجتمند و گرفتار رو پر کنی...

آمین؛
 
یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِین

  • فاطمه رزم خواه

همیشه چنین بوده است

کسانی لیاقت رسیدن به امام را یافته اند که اهل رقابت باشند

و لازمه ی رقابت،سرعت است

کسانی به امام زمان خواهند رسید که اهل سرعت باشند و الا تاریخ کربلا نشان داد که قافله حسینی در حرکت خود معطل هیچ کسی نمی شود.

سرعت رسیدن به امام را از حبیب آموختیم و این فراز دعای عهد را از او یافتیم :

اللّهم اجعلنی من انصاره و اعوانه

و" المسارعین " الیه فی قضاء حوائجه

و " السّابقین  " الی اردته

بشتاب در امتثال امر امام!

در قاموس عاشورا واژه "بازنشسته" یافت نمی شود.

حتی اگر حبیب هشتاد ساله باشی

یا حتی علی شش ماهه...

باید اهل شتاب و سرعت بود

" و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه " را حبیب به منتظران آموخت

اگر تو شاگرد لایقی باشی...

و امروز دریاب مظلومیت امت آل محمد (ص) را

و با فریاد هایت خود را به قافله ی کربلا رسان...


  • فاطمه رزم خواه
  • فاطمه رزم خواه

 

خداوند سهم هر کسی را کنار گذاشته و فقط یک توصیه کرده است

تقوا پیشه کنید...

  • فاطمه رزم خواه
http://mp313.ir//themes/mp313/imgs/baner2.gif